روزهای تابستانی "یل تا"و"مامان"
من ویل تا روزهای خوبی با هم داریم وکلی بهمون خوش میگذره;از صبح تا ظهر به یاد بچگیهاباهاش بازی می کنم و کل خونه رو به هم میریزیم بعد که ظهر خوابیدتند تند همه جا رو جمع میکنم تا محمد بیاد از دست ما جیغ نزنه دیشب سه تایی رفتیم شهر بازی خیلی به یل تا خوش گذشت بعدش رفتیم به قول یل تا"یستوان"و شام خوردیم شب خیلی خوبی بودیل تا هرچی بزرگتر میشه دوست داشتنی تر میشه مخصوصا الان که کامل حرف میزنه وقتی میخواد یه چیزی رو واسه من توضیح بده میگه"مامان میدونه......."بعد اون مطلب یا قصه رو در ادامش میگه خیلی کاراش با مزه شده ...
نویسنده :
مامان یل تا
15:23